غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . [ غ َ ] (اِخ ) ابوزیاد گوید: فلجی از افلاج است (فَلَج بمعنی آب جاری و چشمه ). و نصر گوید: غیل وادیی است متعلق به جعده و میان دو کوه قرار گرفته و پر از درختان خرماست و در بالای آن گروهی از بنی قشیر هستند و آن را منبری است ، و از «فلج » هفت یا هشت فرسخ فاصله دارد و «فلج » قریه ای بزرگ متعلق به جعده است . بحتری جعدی گوید :
الا یا لیل قد برح النهار
و هاج اللیل حزناً و النهار
کأنک لم تجاوز آل لیلی
و لم یوقد لها بالغیل نار.
رجوع به همین کتاب شود.
الا یا لیل قد برح النهار
و هاج اللیل حزناً و النهار
کأنک لم تجاوز آل لیلی
و لم یوقد لها بالغیل نار.
رجوع به همین کتاب شود.