غژغژان
لغتنامه دهخدا
غژغژان . [ غ َ غ َ ] (نف ، ق ) خزان . خزنده .(ناظم الاطباء). در حال سریدن با نشیمن :
غژغژان آمد به سوی طفل طفل
وارهید از اوفتادن سوی سفل .
پس ز گنج آخر آمد غژغژان
روی بر پایش نهاد آن پهلوان .
غژغژان آمد به سوی طفل طفل
وارهید از اوفتادن سوی سفل .
پس ز گنج آخر آمد غژغژان
روی بر پایش نهاد آن پهلوان .