غمگسارنده
لغتنامه دهخدا
غمگسارنده . [ غ َ گ ُ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بمعنی غمگسار. غمخوار. غمزدا :
شده غمگسارنده شان هر دو زن
گه این پایکوب و گه آن دست زن .
رجوع به غمگسار شود.
شده غمگسارنده شان هر دو زن
گه این پایکوب و گه آن دست زن .
رجوع به غمگسار شود.