26 فرهنگ

ترجمه مقاله

عوف

لغت‌نامه دهخدا

عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محلم بن ذهل بن شیبان شیبانی . از اشراف عرب در جاهلیت بود. وی مردی مقتدر بود و عمروبن هند مردی را که به وی پناهنده شده بود از او خواست ، اما وی از تسلیم او خودداری کرد و عمرو جمله ٔ «لا حر بوادی عوف » را در حق وی گفت . عوف در حدود سال 45 قبل از هجرت درگذشت . (از الاعلام زرکلی از امثال میدانی و المحبر). و رجوع به عوف (نام مردی است ...) شود.