26 فرهنگ

عنیة

لغت‌نامه دهخدا

عنیة. [ ع َ نی ی َ ] (ع اِ) کمیز و سرگین شتر بهم آمیخته در آفتاب نهاده ، که پس از چندی شتر گرگین و جرب را طلا نمایند. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- امثال :
العنیة تشفی الجرب ؛ یعنی عنیة جرب را شفا میدهد. این مثل را در حق مرد نیکورای گویند که بفکر خود امور را نیکو انجام دهد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).