علمدان
لغتنامه دهخدا
علمدان . [ ع ِ ] (نف مرکب ) دانا. خردمند. عاقل . (ناظم الاطباء). داننده ٔ علم . دانای به دانش :
علم خوان همچو علم دان نبود
زآنکه جان آفرین چو جان نبود.
علم دان خاصه ٔ خدای بود
علم خوان شوخ و نرگدای بود.
علم خوان همچو علم دان نبود
زآنکه جان آفرین چو جان نبود.
علم دان خاصه ٔ خدای بود
علم خوان شوخ و نرگدای بود.