علالا
لغتنامه دهخدا
علالا. [ ع َ ] (اِ صوت ) بانگ و شور و غوغا. (برهان ) (ناظم الاطباء). علالوش . هیابانگ :
بجه از جو، سوی ما آ، که تماشاست در این سو
ستر اﷲ علینا، چه علالاست در این کو.
- علالای سگ ؛ پارس کردن او. بانگ او :
زین همه بانگ و علالای سگان
هیچ واماند ز راهی کاروان ؟
|| تشنیع. || کنایه و حرف پهلودار. (برهان ) (ناظم الاطباء).
بجه از جو، سوی ما آ، که تماشاست در این سو
ستر اﷲ علینا، چه علالاست در این کو.
- علالای سگ ؛ پارس کردن او. بانگ او :
زین همه بانگ و علالای سگان
هیچ واماند ز راهی کاروان ؟
|| تشنیع. || کنایه و حرف پهلودار. (برهان ) (ناظم الاطباء).