علا
لغتنامه دهخدا
علا. [ ع ُ / ع َ ] (ع اِمص ) بلندی و بزرگی . (غیاث از صراح ) :
دولتت دولت علائی را
مایه و پایه ٔ علا باشد.
اقبال شاه چون ز علا وسنا شده ست
من جمله آفرین علا و سنا کنم .
بر تن حشمت باقیش لباس از شرفت
بر سر دولت پاینده ٔ او تاج علاست .
و رجوع به علاء شود.
دولتت دولت علائی را
مایه و پایه ٔ علا باشد.
اقبال شاه چون ز علا وسنا شده ست
من جمله آفرین علا و سنا کنم .
بر تن حشمت باقیش لباس از شرفت
بر سر دولت پاینده ٔ او تاج علاست .
و رجوع به علاء شود.