عریان نمودن
لغتنامه دهخدا
عریان نمودن . [ ع ُرْ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) لخت کردن . برهنه کردن . عاری نمودن :
بخندد چو پسته درون پوست وآنگه
چو بادام از آن پوست عریان نماید.
و رجوع به عریان و عریان کردن شود.
بخندد چو پسته درون پوست وآنگه
چو بادام از آن پوست عریان نماید.
و رجوع به عریان و عریان کردن شود.