عبدالباقی
لغتنامه دهخدا
عبدالباقی . [ ع َ دُل ْ ](اِخ ) نبیره ٔ شاه نعمت اﷲ ولی بود از اشعار اوست :
تا پریشان نشود کار بسامان نشود
شرط دور است که تا این نشود آن نشود.
(از مجالس النفائس ص 1137).
و رجوع شود به الذریعه ج 9 ص 124.
تا پریشان نشود کار بسامان نشود
شرط دور است که تا این نشود آن نشود.
(از مجالس النفائس ص 1137).
و رجوع شود به الذریعه ج 9 ص 124.