عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن خازم بن اسمأبن الصلت السلمی البصری ، مکنی به ابوصالح . از جانب بنی امیه امارت خراسان یافت و چون ابن زبیر قیام کرد عبداﷲ خازم اطاعت خویش را بدو نوشت و او وی را همچنان به حکومت خراسان بداشت . عبدالملک وی را به اطاعت خویش خواند، و او نپذیرفت . چون مصعب کشته شد عبدالملک سر وی را نزد ابن خازم فرستاد. او سر را بشست و بر آن نماز گزارد، سپس مردم خراسان بر او بشوریدند و او را بکشتند و سر او را نزد عبدالملک فرستادند. قتل وی به سال 72 هَ . ق . بود و مدت 10 سال امارت کرد. (از الاعلام زرکلی ).