عاقبت اندیش
لغتنامه دهخدا
عاقبت اندیش . [ ق ِ ب َ اَ ] (نف مرکب ) دوراندیش . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آخربین . مآل اندیش . آنکه از آغاز، پایان کار را نگرد :
بباید عاقبت اندیش بودن
برون از خویش و هم با خویش بودن .
عاقبت اندیش ترین کودکی
دشمن او بود در ایشان یکی .
بباید عاقبت اندیش بودن
برون از خویش و هم با خویش بودن .
عاقبت اندیش ترین کودکی
دشمن او بود در ایشان یکی .