طریاق
لغتنامه دهخدا
طریاق . [ طِرْ ] (معرب ، اِ) تریاق است وزناً و معناً. (منتهی الارب ) (آنندراج ). طراق . (منتهی الارب ). به فارسی تریاک گویند. (فهرست مخزن الادویه ). جوالیقی گوید: لغتی است در دریاق (که در حرف دال ذکر شد). و نیز در حرف دال آورده : دریاق لغتی است در تریاق . و آن رومی و معرب است . قال الراجز:
ریقی و دریاقی شفاءالسم .
و دریاقة شراب باشد. حسان گوید:
من خمر بیسان تخیرتها
دریاقة توشک فترالعظام .
و رجوع به تریاق و تریاک شود.
ریقی و دریاقی شفاءالسم .
و دریاقة شراب باشد. حسان گوید:
من خمر بیسان تخیرتها
دریاقة توشک فترالعظام .
و رجوع به تریاق و تریاک شود.