طرف گرفتن
لغتنامه دهخدا
طرف گرفتن . [ طَرَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از حمایت کردن باشد.(برهان ) (غیاث اللغات ). جانب داری کردن :
وقت است که تابند رخ از جانب آتش
گیرند خلایق طرف ابروی آن را.
نگرفته ز انصاف تو در معرکه ٔ لاف
شادی طرف شادی و غم جانب غم را.
|| گوشه نشینی . (برهان ) (غیاث اللغات ). || سرحدگیری . (برهان ).
وقت است که تابند رخ از جانب آتش
گیرند خلایق طرف ابروی آن را.
نگرفته ز انصاف تو در معرکه ٔ لاف
شادی طرف شادی و غم جانب غم را.
|| گوشه نشینی . (برهان ) (غیاث اللغات ). || سرحدگیری . (برهان ).