طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) بروزگار سلطان بایسنغر اناراﷲ برهانه ، شاعری زیباسخن بوده است ، و این مطلع او راست :
از چمن بگذر و آن سرو سهی قد را دان
نیست غیر از تو در این باغ کسی خود را دان .
و رجوع به ترجمه ٔ تاریخ ادبیات براون ج 4 ص 556 شود.
از چمن بگذر و آن سرو سهی قد را دان
نیست غیر از تو در این باغ کسی خود را دان .
و رجوع به ترجمه ٔ تاریخ ادبیات براون ج 4 ص 556 شود.