طاقین
لغتنامه دهخدا
طاقین . (اِ) قبای دوتائی . (دیوان البسه ٔ نظام قاری ) :
اینکه در دکانها آورده اند
صوف طاقین مربع بیشمار.
تنم تا یافت در بر صوف طاقین
سر چتر و دل خارا ندارد.
قدِ صوف زاغکی بین بر صوف سبز طاقین
سر همسری طوطی عجب اینکه زاغ دارد.
نظامی صوف طاقین است و سعدی جامه ٔ دیبا.
مرقع را شمر قاری و شرب زرفشان سلمان .
|| طاقی . نوعی از کلاه . طاقیه :
ور در خور اقبال تو خدمت کندی چرخ
هستی سر او را سم اسبان تو طاقین .
اینکه در دکانها آورده اند
صوف طاقین مربع بیشمار.
تنم تا یافت در بر صوف طاقین
سر چتر و دل خارا ندارد.
قدِ صوف زاغکی بین بر صوف سبز طاقین
سر همسری طوطی عجب اینکه زاغ دارد.
نظامی صوف طاقین است و سعدی جامه ٔ دیبا.
مرقع را شمر قاری و شرب زرفشان سلمان .
|| طاقی . نوعی از کلاه . طاقیه :
ور در خور اقبال تو خدمت کندی چرخ
هستی سر او را سم اسبان تو طاقین .