صبو
لغتنامه دهخدا
صبو. [ ص ُ ب ُوو ](ع مص ) وزیدن باد صبا. (منتهی الارب ). || میل کردن خرمابن بسوی خرمابن نر که دور از آن بود. (مهذب الاسماء). || میل کردن دل بکسی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || میل کردن بسوی نادانی جوانی . میل کرد به کودکی و بازی و مشتاق آن شدن . || برگردانیدن ماشیة سر خود را و نهادن آن را در مرعی . (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.