صبری
لغتنامه دهخدا
صبری . [ ص َ ] (اِخ ) نام او غضنفر و یکی از شعرای ایران است ، در اوائل حال «راهب » تخلص میکرد سپس به هندوستان رفت و در خدمت جهانگیرشاه بماند و مصاحبت تقی اوحدی یافت . از اوست :
حاصلم درد دل است از دل بیحاصل خویش
به که گویم من دلسوخته درد دل خویش ؟
حاصلم درد دل است از دل بیحاصل خویش
به که گویم من دلسوخته درد دل خویش ؟