26 فرهنگ

صالح

لغت‌نامه دهخدا

صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن نصربن مالک بن هیثم مکنی به ابی الفضل خزاعی . وی برادر احمدبن نصر خزاعی است . او از ابن ابی ذئب ، و شعبةبن حجاج ، و شریک بن عبداﷲ نخعی ، و اسماعیل بن عیاش ، و مبارک بن سعید برادر سفیان ثوری ، و هیثم بن عدی طائی روایت کند و از وی منصوربن ابی مزاحم ، و خالدبن خداش ، و محمدبن عبدالملک بن زنجویه و عباس بن محمد دوری ، و احمدبن ابی خیثمه ٔ نسائی ، روایت کنند. محمدبن جریر طبری گوید صالح ثقة بود و به بغداد میزیست وبسال 219 هَ . ق . درگذشت . (تاریخ بغداد ج 9 ص 313).