26 فرهنگ

ترجمه مقاله

صالح

لغت‌نامه دهخدا

صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن زیادبن دراج ، مکنی به ابی توبه ٔ کاتب . او از ابوالعتاهیة شاعر و ابوعمرو شیبانی و هارون بن حاتم و ابوسعید اصمعی و محمدبن زیادبن اعرابی روایت کند و از وی ابوعلی حسن بن علیل عنزی و محمدبن خلف بن مرزبان و محمدبن عبدالملک تاریخی و ابوعبداﷲ حکیمی روایت کنند. خطیب به اسناد خویش از صالح آرد که ابن الاعرابی این ابیات بر ما انشاء کرد:
کانت سلیمی اذاما جئت طارقها
و اخمد اللیل نار الموقد الصالی
قارورة من عبیر عند ذی لطف
من الدنانیر کالوه بمثقال .

(تاریخ بغداد ج 9 ص 319).