صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شیرزاد. ابن عبدربه گویداو در زمره ٔ کسانی است که خود را به کتابت معروف ساخت ، لیکن کاتب نبود و یکی از شعرا در هجو وی گوید:
حمار فی الکتابة یدّعیها
کدعوی آل حرب فی زیاد
فدع عنک الکتابة لست منها
ولواغرقت ثوبک فی المداد.
حمار فی الکتابة یدّعیها
کدعوی آل حرب فی زیاد
فدع عنک الکتابة لست منها
ولواغرقت ثوبک فی المداد.