صاحب کلاه
لغتنامه دهخدا
صاحب کلاه . [ ح ِ ک ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) پادشاه . تاجدار :
کمین مولای تو صاحب کلاهان
به خاک پای تو سوگند شاهان .
پری دختی پری بگذار ماهی
بزیر مقنعه صاحب کلاهی .
پرستش نمودش به آیین شاه
که صاحب کمر بود و صاحب کلاه .
ملک حفاظی ّ و سلاطین پناه
صاحب شمشیری و صاحب کلاه .
کمین مولای تو صاحب کلاهان
به خاک پای تو سوگند شاهان .
پری دختی پری بگذار ماهی
بزیر مقنعه صاحب کلاهی .
پرستش نمودش به آیین شاه
که صاحب کمر بود و صاحب کلاه .
ملک حفاظی ّ و سلاطین پناه
صاحب شمشیری و صاحب کلاه .