صاحب نظری
لغتنامه دهخدا
صاحب نظری . [ ح ِ ن َ ظَ ] (حامص مرکب ) صفت صاحب نظر. رجوع به صاحب نظر شود :
گفتم که کنم توبه ز صاحب نظری
باشد که بلای عشق گردد سپری .
سعدیا گر نتوانی که کم خود گیری
سر خود گیر که صاحب نظری کار تو نیست .
منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه ٔ صاحب نظری بود.
گفتم که کنم توبه ز صاحب نظری
باشد که بلای عشق گردد سپری .
سعدیا گر نتوانی که کم خود گیری
سر خود گیر که صاحب نظری کار تو نیست .
منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه ٔ صاحب نظری بود.