شین
لغتنامه دهخدا
شین . (ع اِ) حرفی از حروف معجمه هجا مهموسه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). نام حرف سیزدهم از الفبای ابتثی و حرف بیست ویکم از الفبای ابجدی . (ناظم الاطباء). نام حرف شانزدهم از الفبای پارسی . (ناظم الاطباء) :
همیشه تا نُقَطی برزنند بر سر زای
همیشه تا سه نُقَط برنهند بر سر شین .
از این حور عین و قرین گشت پیدا
حسین و حسن شین و سین محمد.
همیشه تا نُقَطی برزنند بر سر زای
همیشه تا سه نُقَط برنهند بر سر شین .
از این حور عین و قرین گشت پیدا
حسین و حسن شین و سین محمد.