شیطانی شدن
لغتنامه دهخدا
شیطانی شدن . [ ش َ /ش ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، احتلام . محتلم گشتن . حلم . خواب دیدن . جنب شدن در خواب . محتلم شدن در خواب ، و آن بیشتر پسران را دست دهد. (یادداشت مؤلف ). کنایه از محتلم شدن است . (آنندراج ) :
ز بس که طبع من از عیش دهر مجتنب است
نمی شوم به عروس زمانه شیطانی .
خاطر من که به هر بطن دو عیسی زاید
حیف باشد که به هر فکر شود شیطانی .
ز بس که طبع من از عیش دهر مجتنب است
نمی شوم به عروس زمانه شیطانی .
خاطر من که به هر بطن دو عیسی زاید
حیف باشد که به هر فکر شود شیطانی .