شماع
لغتنامه دهخدا
شماع . [ ش َم ْ ما ] (ع ص ، اِ) کسی که شمع می سازد و شغل وی ساختن شمع است . (ناظم الاطباء). آنکه شمعها را بسازد. (آنندراج ). شمعریز. موم ریز. (یادداشت مؤلف ) :
سوخت دل از غم شماع به جان می کوشیم
همچو شمعیم که با روغن خود می جوشیم .
نمانده پیش شماعی بهائی رشته ٔ شمعی
مگر از عشق بازان وام گیرد رشته ٔ جانی .
سوخت دل از غم شماع به جان می کوشیم
همچو شمعیم که با روغن خود می جوشیم .
نمانده پیش شماعی بهائی رشته ٔ شمعی
مگر از عشق بازان وام گیرد رشته ٔ جانی .