شاهسفرغم
لغتنامه دهخدا
شاهسفرغم . [ هَِ ف َ غ َ ] (اِ مرکب ) به معنی شاه سپرغم و شاه اسپرغم است . گاه بضرورت شعری به فتح راء و سکون غین به تلفظ آید :
تا دهد باغ و راغ را هر سال
به ربیع و خریف زینت حور
زلف شاهِسْفَرَغْم و روی سمن
چشم بادام و دیده ٔ انگور.
و رجوع به شاه اسپرغم شود.
تا دهد باغ و راغ را هر سال
به ربیع و خریف زینت حور
زلف شاهِسْفَرَغْم و روی سمن
چشم بادام و دیده ٔ انگور.
و رجوع به شاه اسپرغم شود.