سیه نامه
لغتنامه دهخدا
سیه نامه . [ ی َه ْ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) کنایه از مردم فاسق ، فاجر، گنهکار و بدکاره . (برهان ) (ناظم الاطباء) (از غیاث ) :
مگر کین سیه نامه ٔ بی صفا
بدوزخ رود لعنت اندر قفا.
سیه نامه چندان تنعم براند
که در نامه جای نوشتن نماند.
سیه نامه تر زآن مخنث مخواه
که پیش از خطش روی گردد سیاه .
دلیری سیه نامه ٔ سخت دل
ز ناپاکی ابلیس از وی خجل .
|| (اِ مرکب ) نامه ٔ سیاه . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سیاه نامه شود.
مگر کین سیه نامه ٔ بی صفا
بدوزخ رود لعنت اندر قفا.
سیه نامه چندان تنعم براند
که در نامه جای نوشتن نماند.
سیه نامه تر زآن مخنث مخواه
که پیش از خطش روی گردد سیاه .
دلیری سیه نامه ٔ سخت دل
ز ناپاکی ابلیس از وی خجل .
|| (اِ مرکب ) نامه ٔ سیاه . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سیاه نامه شود.