سیه سر
لغتنامه دهخدا
سیه سر. [ ی َه ْ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از آدمی زاد باشد. (برهان ). آدمی . (فرهنگ رشیدی ) :
سیه سر را قضا بر سر نبشته ست
گنهکاریش در گوهر سرشته ست .
|| قلم نویسندگی . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سیاه سر و سیاسر شود.
سیه سر را قضا بر سر نبشته ست
گنهکاریش در گوهر سرشته ست .
|| قلم نویسندگی . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سیاه سر و سیاسر شود.