سگدلی
لغتنامه دهخدا
سگدلی . [ س َ دِ ] (حامص مرکب ) سخت دلی . بددلی :
با همه سگدلی شکار منند
گوسفندان کشت زار منند.
|| سگی . درندگی :
گر سگی خود بود مرقع پوش
سگدلی را کجا کند فرموش .
با همه سگدلی شکار منند
گوسفندان کشت زار منند.
|| سگی . درندگی :
گر سگی خود بود مرقع پوش
سگدلی را کجا کند فرموش .