سکیزیدن
لغتنامه دهخدا
سکیزیدن .[ س ِ دَ ] (مص ) جست و خیز کردن . (برهان ). || جفته و آلیز انداختن ستور. (برهان ) :
به دشت نبرد آن هزبر دلیر
سکیزد چو گور و ستیهد چو شیر.
چو بینی آن خر بدبخت را سلامت نیست
که بر سکیزد چون من فروسپوزم نیش .
به دشت نبرد آن هزبر دلیر
سکیزد چو گور و ستیهد چو شیر.
چو بینی آن خر بدبخت را سلامت نیست
که بر سکیزد چون من فروسپوزم نیش .