سورن
لغتنامه دهخدا
سورن . [ رَ ] (ترکی ، اِ) اﷲاکبر یا مثل آن گفتن لشکریان به آواز بلند در هنگام تاختن بر خصم . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و بعضی گویند های و هویی که اتراک وقت محاربه کنند. (آنندراج ) :
سپه کار بیکار برخاستند
گورگه زده سورن انداختند.
ز هر دو طرف سورن انداختند
هزبرانه بر یکدگر تاختند.
و خروش سورن و نای زرین بنیان حصارسپهر دوار را متزلزل گردانید. (حبیب السیر ج 3 ص 252). و غریو کرنای و سورن ارکان عالم را متزلزل میگردانید. (حبیب السیر).
سپه کار بیکار برخاستند
گورگه زده سورن انداختند.
ز هر دو طرف سورن انداختند
هزبرانه بر یکدگر تاختند.
و خروش سورن و نای زرین بنیان حصارسپهر دوار را متزلزل گردانید. (حبیب السیر ج 3 ص 252). و غریو کرنای و سورن ارکان عالم را متزلزل میگردانید. (حبیب السیر).