سوداخانه
لغتنامه دهخدا
سوداخانه . [ س َ / سُو ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) سوداکده . (آنندراج ). جای سودا :
مصر دل را کاروان عشق سوداخانه یافت
کز بتان هر ساعت آنجا یوسفی دربار داشت .
مصر دل را کاروان عشق سوداخانه یافت
کز بتان هر ساعت آنجا یوسفی دربار داشت .