سهو کردن
لغتنامه دهخدا
سهو کردن . [ س َهَْوْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اشتباه کردن :
نقطه ٔ عشق نمودم بتو هان سهو مکن
ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی .
رجوع به سهو شود.
نقطه ٔ عشق نمودم بتو هان سهو مکن
ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی .
رجوع به سهو شود.