سنگ بر دل نهادن
لغتنامه دهخدا
سنگ بر دل نهادن . [ س َ ب َ دِ ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از حوصله و صبر کردن . سنگینی بر دل تحمل کردن :
چو برگشت از من آن معشوق ممشوق
نهادم صابری را سنگ بر دل .
هر که دل بر چون تو دلداری نهد
سنگ بر دل بی تو بسیاری نهد.
چو برگشت از من آن معشوق ممشوق
نهادم صابری را سنگ بر دل .
هر که دل بر چون تو دلداری نهد
سنگ بر دل بی تو بسیاری نهد.