سنگ باران کردن
لغتنامه دهخدا
سنگ باران کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سنگ زدن و سنگ ریختن بر کسی یا جایی . (از آنندراج ) :
یکی سنگ باران بکردند سخت
چو باد خزان برجهد بر درخت .
که بود آن کس که پیل آورد وقتی بر در کعبه
که مرغش سنگ باران کرد و دوزخ شد سرانجامش .
این گنبد نارنج گون بازیچه دارد اندرون
ز آه سحرگاهش کنون رو سنگباران تازه کن .
از سر زانو اگر یکدم گذاری بر زمین
دل طپیدن سنگ باران میکند آئینه را.
یکی سنگ باران بکردند سخت
چو باد خزان برجهد بر درخت .
که بود آن کس که پیل آورد وقتی بر در کعبه
که مرغش سنگ باران کرد و دوزخ شد سرانجامش .
این گنبد نارنج گون بازیچه دارد اندرون
ز آه سحرگاهش کنون رو سنگباران تازه کن .
از سر زانو اگر یکدم گذاری بر زمین
دل طپیدن سنگ باران میکند آئینه را.