سماعیل
لغتنامه دهخدا
سماعیل . [ س ِ ] (اِخ ) مخفف اسماعیل :
آباد بر آن سی و دو دندانک سیمین
چون بر درم خرد زده سین سماعیل .
ذبیح چون صد و سی و چهار سال بزیست
که بد بنام سماعیل و مادرش هاجر.
زلف براهیم و رخ آتش گرش
چشم سماعیل و شره خنجرش .
آباد بر آن سی و دو دندانک سیمین
چون بر درم خرد زده سین سماعیل .
ذبیح چون صد و سی و چهار سال بزیست
که بد بنام سماعیل و مادرش هاجر.
زلف براهیم و رخ آتش گرش
چشم سماعیل و شره خنجرش .