سفل
لغتنامه دهخدا
سفل . [ س ِ / س ُ ] (ع اِ) پستی . (از غیاث ) (دهار) (آنندراج ). فرودی و پستی ، نقیض عُلو، عِلو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) :
غژغژان آمد بسوی طفل طفل
وارهید از اوفتادن سوی سفل .
قرب بیچون است غفلت را بتو
نیست از پیش و پس سفل و علو.
- سفل الدار ؛ زیرخانه . (مهذب الاسماء). زیرسرای . (دهار).
|| معقدة. (بحر الجواهر).
غژغژان آمد بسوی طفل طفل
وارهید از اوفتادن سوی سفل .
قرب بیچون است غفلت را بتو
نیست از پیش و پس سفل و علو.
- سفل الدار ؛ زیرخانه . (مهذب الاسماء). زیرسرای . (دهار).
|| معقدة. (بحر الجواهر).