سطوح
لغتنامه دهخدا
سطوح . [ س ُ ] (ع اِ) ج ِ سطح :
نه طول است او را نه عرض و نه عمق
نه اندر سطوح و نه در انتهاست .
و سطوح او را بگچ و مهره مصقل گردانیدند. (سندبادنامه ص 64). رجوع به سطح شود.
نه طول است او را نه عرض و نه عمق
نه اندر سطوح و نه در انتهاست .
و سطوح او را بگچ و مهره مصقل گردانیدند. (سندبادنامه ص 64). رجوع به سطح شود.