سرشکستهلغتنامه دهخداسرشکسته . [ س َ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) که سر اوشکسته باشد. || خجل . شرمسار : دهی که با شکرش قند اگر کند دعوی به سرشکسته کشندش به کوچه و برزن .نورالدین ظهوری (از آنندراج ).