سرخوش بودن
لغتنامه دهخدا
سرخوش بودن . [ س َ خوَش ْ / خُش ْ دَ ] (مص مرکب ) سرمست و خوشحال بودن :
یکی را که سرخوش بود با یکی
نیازارد از وی بهر اندکی .
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد.
یکی را که سرخوش بود با یکی
نیازارد از وی بهر اندکی .
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد.