26 فرهنگ

ترجمه مقاله

سر و خشت

لغت‌نامه دهخدا

سر و خشت . [ س َ رُ خ ِ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در جایی و محلی گفته میشودکه شخصی را سخنی گویند یا از روی مهربانی نصیحتی نمایند او نشنود. (برهان ) (آنندراج ). غایت اعراض و دماغ خشکی بود در محلی که به کسی سخن کنند یا از روی مهربانی نصیحت نمایند و او نشنود. (رشیدی ) :
سر تسلیم من و خشت در میکده ها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت .

حافظ.


و در شعر فوق کنایت از این است که چون فهم سخن نکنی ، خشت بر سرت باد. خاک بر سرت .