سر بر خط نهادن
لغتنامه دهخدا
سر بر خط نهادن . [ س َ ب َ خ َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) اطاعت کردن . (غیاث ) (آنندراج ) :
نبود عاشقی امسال مر مرا درخور
کنون که آمد بر خط نهاد باید سر.
آهو بدل تو مهر داده
بر خط تو شیر سر نهاده .
رجوع به سر شود.
نبود عاشقی امسال مر مرا درخور
کنون که آمد بر خط نهاد باید سر.
آهو بدل تو مهر داده
بر خط تو شیر سر نهاده .
رجوع به سر شود.