26 فرهنگ

ترجمه مقاله

سر افتادن

لغت‌نامه دهخدا

سر افتادن . [ س َ اُ دَ ] (مص مرکب ) از حد متجاوز بودن . (آنندراج ) (غیاث ). || کنایه از غالب و افزون آمدن . (آنندراج ) :
چون ترقی میکند زلف مسلسل کاکل است
چین ابرو چون سرافتد چین پیشانی شود.

محسن تأثیر.


|| ملتفت شدن . متذکر شدن . تنبیه شدن .