26 فرهنگ

سترک

لغت‌نامه دهخدا

سترک . [ س ِ ت َ رَ ] (اِ) مردم گیاه بود یعنی درخت واقواق . (اوبهی ). یبروح . رجوع به استرک ، و اصطرک شود. || به استعاره زنان نازاینده که بعربی عقیم است بدان نسبت است . (اوبهی ). رجوع به استرک و اصطرک شود.