سبوح خوان
لغتنامه دهخدا
سبوح خوان . [ س ُ / س َب ْ بو خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه سبوح و قدوس ... برخواند. فرشته :
جرعه ٔ جان از زکات هر صبوح
بر سر سبوح خوان افشاندمی .
حریف صبوحم نه سبوح خوانم
که از سُبحه ٔ پارسا میگریزم .
پیش کآن قرا شود سبوح خوان
در صبوح عیش جان درخواستند.
جرعه ٔ جان از زکات هر صبوح
بر سر سبوح خوان افشاندمی .
حریف صبوحم نه سبوح خوانم
که از سُبحه ٔ پارسا میگریزم .
پیش کآن قرا شود سبوح خوان
در صبوح عیش جان درخواستند.