ساده کار
لغتنامه دهخدا
ساده کار. [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه کار سادگان و ساده رویان دارد. بیریش . مأبون . تاز :
ساده زنخدان بدم و ساده کار
ساده نمک بودم و ساده شکر.
|| یک نوع از زرگری . (ناظم الاطباء).
ساده زنخدان بدم و ساده کار
ساده نمک بودم و ساده شکر.
|| یک نوع از زرگری . (ناظم الاطباء).