زیرافکند
لغتنامه دهخدا
زیرافکند. [ اَ ک َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) بمعنی زیرافکن است که نهالی و توشک و آنچه در زیر افکنده باشند. (برهان ).زیرافکن . (جهانگیری ) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیرافکن شود. || نام مقامی است از موسیقی که آن کوچک است . (برهان ). نام پرده ای از دوازده پرده ٔموسیقی . (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
آه کز یاد ره و پرده ٔ عراق
رفت از یادم دم تلخ فراق
وای کز تری زیرافکند خرد
خشک شد کشت دل من دل بمرد.
رجوع به زیرافکن شود.
آه کز یاد ره و پرده ٔ عراق
رفت از یادم دم تلخ فراق
وای کز تری زیرافکند خرد
خشک شد کشت دل من دل بمرد.
رجوع به زیرافکن شود.