زهراندود
لغتنامه دهخدا
زهراندود. [ زَ اَ ] (ن مف مرکب ) آغشته به زهر. زهرآلود :
آن نماید به تیغ زهراندود
کآسمان از زمین برآرد دود.
رجوع به زهر و دیگر ترکیبهای آن شود.
آن نماید به تیغ زهراندود
کآسمان از زمین برآرد دود.
رجوع به زهر و دیگر ترکیبهای آن شود.