26 فرهنگ

زنبر

لغت‌نامه دهخدا

زنبر. [ زُم ْ ب ُ ] (ع ص ) کودک حاضرجواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خفیف ظریف سریع الجواب . (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود. خُرد و ریزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صغیر. (اقرب الموارد).